انگشتهای دستمان

یکی کوچک ، یکی بزرگ
یکی بلند و یکی کوتاه
یکی قوی و یکی ضعیف
اما هیچکدام دیگری
را مسخره نمیکند
هیچکدام دیگری را له نمیکند
و هیچکدام برای دیگری
تعظیم نمیکند آنها کنار هم
یک دست میشوند و کار میکنند
گاه ما انسانها اگر از کسی بالاتر
بودیم , لهش میکنیم و اگر از کسی
پایینتر بودیم او را میپرستیم
شاید بخاطر همینکه یادمان باشد ،
نه کسی بنده ماست ,
نه کسی خدای ما ، خداوند
انگشت ها را اینگونه آفرید
باهم باشیم و کنار هم ،
آنگاه لذت یک دست بودن را میفهمیم.

داستان : انگشتهای دستان

یکی ,، ,کسی ,هیچکدام ,نمیکند ,هم ,و یکی ,کنار هم ,دیگری را ,هیچکدام دیگری ,یک دست

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خوزمرگــــــــــان خرید اینترنتی گردشگری . tourism صید نهنگ در شط وبلاگ محمد مهدی حاتمی زمان سکوت و تنهایی یک رزمنده فروشگاه محصولات زناشویی مسترکاندوم آموزش تخصصی آمار و مدل معادلات ساختاری(SEM) storiess ماراتن تا موفقیت